English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8222 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
striking off the roll U اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
striking off U درزبندی
striking U زننده
striking U برخورد
striking U تصادم
striking U جرقه گیری
striking U موثر گیرنده
striking U قابل توجه
striking U برجسته
tent striking U فرمان اماده حرکت شدن یکانها
striking current U جریان اغازگر
tent striking U فرمان ضد استقرار
striking force U نیروی ضربتی
striking circle U دایرهبرخورد
striking force U نیروی یورش
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
striking out pleading U حذف قسمتی از مدافعات
re striking voltage U ولتاژ بازگیری جرقه
striking a jury U تعیین هیات منصفه با روش حذفی
amphibious striking forces U نیروهای ضربتی اب خاکی
carrier striking force U نیروی ضربتی متشکل ازناوهای هواپیمابر ناوگان هواپیمابر ضربتی
attack carrier striking forces U نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
roll in <idiom> U باقیمت بالایی رسیدن
roll out U دویدن هواپیما روی باند
to roll by U صاف رفتن
roll U طاقه
to roll on U اسان رفتن
to roll on U صاف کردن
to roll by U اسان رفتن
to roll by U غلتیدن
roll around <idiom> U برگشتن
to roll on U غلتیدن
roll up U اندوختن
roll in U در حافظه پهن کردن
roll on roll off U روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
roll on/roll off U بارگیری- تخلیه
roll out U از حافظه جمع کردن
roll out U ازتختخواب بیرون امدن گسترده شدن
roll out U سر خوردن هواپیما
roll out U معرفی یک کالای تجارتی به بازار
roll on roll off U روش بارگیری مستقیم ناو
roll up U جمع کردن
roll up U چرخیدن
roll up U پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
roll up U جمع اوری کردن تاسیسات
roll up U رویهم جمع شدن
roll up U انباشتن
roll on roll off U سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
roll U غلتک
roll U تردادن
roll U صورت
roll U توپ
roll U لوله
roll U تلاطم داشتن
roll U غلطیدن
roll U غلتش ناو
roll U غلطیدن ناو
roll U انحراف به چپ یا راست
roll U تراندن
roll U ثبت
roll U غلت خوردن گشتن
roll U چرخش گردش
roll U چیز پیچیده
roll U نورد
roll U غلتاندن غلت دادن
roll U غل دادن
roll U غلتک زدن
roll U گردکردن
roll U فهرست پیچیدن
roll U غلتیدن
roll U دوران حول محور طولی غلطش
roll U طومار
roll U ناوش
roll U چرخش نیمدایره روی یک پا وبعد روی پای دیگر
roll U ناویدن
roll-on/roll-off U بارگیری- تخلیه
roll U چرخش توپ والیبال
roll U بدوران انداختن
roll U فهرست
roll U نورد کردن
roll reversal U حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
to roll one's eyes <idiom> U نشان دادن بی میلی [بی علاقگی] به انجام کاری [اصطلاح مجازی]
hip-roll U تیر چوبی نبش
roll pass U کالیبر نورد
roll paper U کاغذ لولهای
roll over credit U اعتبار گردان
roll scroll U متن نمایش داده شده که درهرلحظه یک خط بالا یا پایین صفحه نمایش می رود
roll stand U مقام نورد
eastern roll U شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
angle-roll U ابزار گرد
edge-roll U ابزار سه ربع گرد
roll pass U رخده نورد
sheet roll U نورد ورق
drum roll U ضربات مداوم
toilet roll U دستمالتوالت
drum roll U تندزنی
crushing roll U غلتکسنگشکن
roll film U فیلملولهای
pancake roll U گوشتو...درستمیشود
sausage roll U نوعیغذاباسوسیس
spring roll U مربوطبهغذایچینی
To roll up the map. , U نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
To call the roll. Roll-call. U حاضر غایب کردن
To roll up ones sleeves. U آستینهارابالازدن
wire roll U نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
western roll U غلطیدن افقی از روی میله
shoulder roll U چرخیدن روی شانه ها
straightening roll U غلطک مستقیم کنی
to call the roll U حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
swing roll U چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
the roll of a ship U غلت کشتی
the roll of the sea U غلت یا موج اب دریا
to be on the pay roll U جزوکارمندان یا مزدوران بودن
to be on the pay roll U مواجب یا مزد گرفتن
pancake roll U کلوچهایکهباسبزیجاتچینی
universal roll U نورد یونیورسال
universal roll U برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
roll up one's sleeves <idiom> U سخت تلاش کردن
roll-calls U حاضر و غایب کردن
call the roll U حضور و غیاب کردن
call the roll U حاضر و غایب کردن
chest roll U چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
chilled roll U نورد سخت کننده
cold roll U نورد کردن در حالت سرد
cross roll U نورد عرضی
drag roll U غلطک کششی
dummy roll U غلطک کور
dummy roll U نورد کور
cogging roll U دستگاه نورد اولیه شمش
giant roll U تاب
grooved roll U غلطک شیاردار
grooved roll U نورد شیاردار
hot roll U نورد کردن داغ
idle roll U غلطک کور
breaking down roll U نورد شکست
roughing roll U پیش نورد
break down roll U پیش نورد
roll of honour U صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
roll of honour U لیست افتخار
rock'n'roll U رقص راک اندرول
rock'n'roll U رقص بحنبان وبچرخان
rock and roll U رقص راک اندرول
rock and roll U رقص بحنبان وبچرخان
roll-call U حاضر و غایب کردن
back up roll U غلطک پشت بند
backing roll U غلطک پشت بند
bead roll U صورت مردگانی که برای ارواح انها فاتحه یادعامیخوانند
bed roll U رختخواب پیچ
bed roll U خاموت انکادره
blooming roll U نورد شمشه
blooming roll U دستگاه نوردشمشه
bottom roll U غلطک ماتریسی
jack roll U چرخ چاه
roll of thunder U غرش رعد
roll call U شیپورجمع
roll call U حاضر و غایب
roll back U عقبگرد
roll back U کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
roll back U به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
roll back U عمل تنزل دادن
roll back U عقب کشی
roll back U قیمت جنسی یاکالایی را بسطح اولیه پایین اوردن
roll call U حضور و غیاب
roll call U نامیدن افراد
roll kitchen U اشپزخانه متحرک
roll in point U نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
roll housing U پایه دستگاه نورد
roll forward U , با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
roll forward U تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
roll call U حاضر و غایب کردن افراد
roll call U حضور و غیاب سازمانی
roll back U عقب کشیدن
roll axis U محور غلطش
period of roll U زمان تناوب چرخش
period of roll U دوره تناوب
muster roll U دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
muster roll U دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
pay roll U لیست پرداخت حقوق
pay roll U لیست حقوق
jelly roll U نان شیرینی ژله دار ولوله کرده
jelly roll U رولت
pick and roll U ایجاد سد و چرخش
plate roll U غستگاه نورد صفحه
pilger roll U غلطک زائر
to roll up the enemy line U بخط دشمن کردن
to roll up the enemy line U حمله جناحی
arm roll and grapevine U بغل رومی
roll out the red carpet <idiom> U حسابی پذیرایی کردن
center disc roll U نورد دیسکی
intermediate roll stand U مقام نورد میانی
roll out the red carpet <idiom> U برای خوشآمد فرش زیرپای مهمان پهن کردن
center disc roll U غلطک دیسکی
To toss and turn. To roll over. U از پهلو به پهلو غلتیدن (درخواب وغیره )
roll piercing process U فرایند نوردمایل
Roll the blanket round yourself. U پتو رابدور خودت بپیچ
roll piercing process U روش نورد مایل
to roll a huge snowball U گلوله بزرگی از برف درست کردن
leg lift and side roll U کنده سرانبون
fireman's carry and barrel roll U یک دست از کمر
front headlock and side roll U سر زیر بغل با مایه بزکش
arm roll and outside leg trip U فن ارنج
Recent search history Forum search
1معنی roll over مثل جمله the car roll over and over
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com